سیر تحول رشته تکنولوژی آموزشی در غرب
سیر تحول رشته تکنولوژی آموزشی در غرب
1.دوره ی اول از ابتدای قرن بیستم میلادی (1279هـ ش) تا سال 1950 میلادی(1329 هـ ش)
2.دوره ی دوم از اوائل دهه ی 1960 میلادی (1330 هـ ش) تا اواخر دهه ی 1980 میلادی(1350 هـ ش)
3.دوره ی سوم از اوائل دهه ی 1990 میلادی(1360 هـ ش) تا زمان حاضر(فردانش 1387، ص 21-44)
اگر بخواهیم این سه دوره را با رویکرد معرفت شناسی و روانشناسی تربیتی غالب هر دوره معرفی کنیم شاید طبقه بندی سیلز(seels) مطابق با جدول زیر گویا باشد:
|
دوره اول 1900-1950 |
دوره دوم 1960-1980 |
دوره سوم 1990-حال حاضر |
رویکرد معرفت شناسی |
اثبات گرایی |
تفسیری |
انتقادی |
رویکرد روانشناسی تربیتی |
رفتار گرایی |
شناخت گرایی |
سازنده گرایی-پست مدرن |
فلشزینگ (1998) تکنولوژی آموزشی را در سه دوره ی فوق چنین نام گذاری کرده است: 1. دوره ی اول: تکنولوژی ابزاری که درین دوره رسانه ها ابزاری برای غنی کردن آموزش های سنتی اند. 2. دوره ی دوم: دراین دوره رسانه ها جزئی از نظام های متشکل از انسان و ابزارند و برای آموزش عملکردهای خاصی به کار می روند. 3. دوره ی سوم: دوره ی تکنولوژی فکورانه است که ویژگیهای زیر را دارد:
1. به رسمیت شناختن انواع دانش حاصل از منابع علمی سنتی و تجربه، 2.مبتنی بودن بر دانش نظری و دانش عملی و مقدم دانستن دانش نظری بر عملی، 3. بکارگیری انواع دانش بر اساس یک دیدگاه ارزش شناسی مشخص، 4.فکورانه بودن به معنای تعمق کردن درباره ی تکنولوژی (بعد دانش و ارزشها) و محصولات آن(بعد طرح ها و مواد).
اینک بررسی ماهیت و محتوای رشته تکنولوژی آموزشی در هر یک از این سه دوره:
دوره ی اول: اثبات گرایی، رفتارگرایی، تکنولوژی ابزاری، سالهای 1900 تا 1950:
در اوائل قرن بیستم رویکرد معرفت شناسی اثبات گرایی تقریبا بر روند ایجاد و رشد همه ی رشته های علمی حکمفرما بود و رشته تکنولوژی آموزشی که در آن زمان تنها با عنوان (سمعی و بصری) شناخته می شد از این قاعده مستثنی نبود. این رویکرد بر وجود دانش مستقل از ذهن دانش آموز تاکید می کرد و بر این اساس وظیفه آموزش را انتقال این دانش به ذهن دانش آموز می دانست و ارزشیابی نیز بر اساس قضاوت درباره ی میزان دقت این کسب دانش از سوی دانش آموز بود.
دیدگاه روانشناسی منطبق با رویکرد معرفت شناسی اثبات گرایی در اوائل تکوین رشته ی تکنولوژی آموزشی دیدگاهی رفتارگرا بود. ثورندایک(پدر روانشناسی تربیتی) در پی یافتن قوانین عام و قابل تعمیم در یادگیری و تدریس بود. بهره گیری از هدف های رفتاری، تقویت، طرح درس و تجزیه و ساده سازی محتوا از جمله پیامدهای اتخاذ رویکرد رفتار گرایی در آموزش و یادگیری بود. در این رویکرد آنچه باید آموزش داده شود به دقت مشخص و سپس اجزای متشکل با نظم و ترتیب خطی همراه با بازخورد به شاگرد ارائه می شود و هیچ جزئی تا تسلط کامل دانش آموز بر اجزای پیشین ارائه نمی شود.
به کارگیری وسایل سمعی و بصری در آموزش به سال 1900 بازمی گردد. در اوایل قرن بیستم دست اندرکاران آموزش، به اهمیت بکار گیری وسایل سمعی و بصری در آموزش پی بردند. ابتدا فقط وسایل بصری بکار گرفته شد. نخستین وسایل بصری بکار برده شده در مدارس آمریکا، اسلایدهایی از موضوعات گوناگون بود و در پی آن، در حدود سال 1990 میلادی نخستین فهرست فیلم های آموزشی برای استفاده منظم در مدارس منتشر شد. (کانگ 1987 ص 11-14)
در سال 1939 با شروع جنگ جهانی دوم کانون فعالیتها در زمینه ی وسایل سمعی و بصری از محافل تعلیم و تربیت به ارتش امریکا منتقل شد و در دوران جنگ، بسیاری از وسایل مانند پرژکتور فیلم و اورهد برای نخستین بار ساخته شد و همراه با وسایل دیگر مانند پرژکتورهای اسلاید، لابراتوارهای زبان و شبیه سازی های آموزش خلبانی در آموزش نظامیان به کارگرفته شد. دراین دوران که تا اواسط دهه ی 1940 به طول انجامید، سرمایه گذاری در تولید فیلم های آموزشی و وسایل سمعی و بصری رشدی بی سابقه یافت تا حدی که بسیاری از کارشناسان نقش ان را در جنگ جهانی دوم قابل توجه دانسته اند.
تعریف مورد توافق از تکنولوژی آموزشی از جنبه ی اول (وسایل و کاربرد این وسایل در آموزش) تا حدود سال 1950 همچنان به قوت خود باقی بود. در این کاربرد وسایل به عنوان رسانه، یعنی وسیله ای که کل آموزش را از فرستنده(معلم) به گیرنده(شاگرد) منتقل می کند، مطرح بود. به همین دلیل در اوایل شکل گرفتن این تعریف و رشد و گسترش مراکز سمعی و بصری در مراکز آموزشی، معلمان که به غلط رسانه ها را جایگزین خود می پنداشتند احساس خطر کردند و بحث های بسیاری درباره ی به سر آمدن دوران کلاسهای سنتی در محافل تعلیم و تربیت مطرح شد.
در اواخر دوره ی اول تحول رشته تکنولوژی آموزشی، دو رخداد مهم موجب ایجاد تغییرات اساسی در تعریف و محتوای این رشته شد. رخداد اول طرح نظریه و الگوهای ارتباط بود. این نظریه بر فراگرد ارتباط، شامل فرستنده، گیرنده، کانال ارتباط و وسیله انتقال پیام تاکید داشت. از این منظر فرایند آموزش مشتمل بر عواملی می شد که تنها یکی از این عوامل رسانه یا وسیله انتقال پیام آموزشی بود و در کنار آن ضرورت توجه به عوامل دیگری مانند فرستنده و گیرنده پیام نیز مطرح شد. رخداد دوم، پیدایش نگرش سیستمی و کاربرد آن در زمینه ی تعلیم و تربیت و به ویژه در زمینه آموزش بود. از دیدگاه سیستمی، آموزش یک نظام تلقی می شود که خود دارای زیر مجموعه های متعدد است و تعامل میان این اجزا و زیر مجموعه ها فرایند آموزش را شکل می دهد. هدفها و عنصر ارزشیابی دائمی نیز از جمله عواملی است که در هر زمان سیستم آموزشی را با واقعیت های خارج و سیستم های برتر ارتباط می دهد.